👧دختـــــــــر لبخند خـداست👧

«اللهم نشکو الیک غیبت ولینا»

👧دختـــــــــر لبخند خـداست👧

«اللهم نشکو الیک غیبت ولینا»

👧دختـــــــــر لبخند خـداست👧

خدای من
• این روزها بیشتر حواست به من باشد
• می گویند بزرگترین شکست از دست دادن ایمان است.
• حواست باشد من شکست نخورم
• من هنوزهم تورا به نام <قاضی الحاجات>می خوانم
• خدای خوب من....برای دلم امن یجیب بخوان


الهی و ربی من لی غیرک..
خدایا جز تو کسی رو ندارم


اَللّهُمَ عَجّل ولیکَ الفَرَج




حداقل روزی یک صفحه قرآن برای دل خودت بخوان!!!
خداوندا در این راه همراهم باش همچون همیشه!

تصویر...

Thursday, 2 Mehr 1394، 01:42 PM



.

.

.

.






موافقین ۱ مخالفین ۰ 94/07/02
دختــــری از تبــار فاطمه

حجاب

نظرات  (۶)

02 Mehr 94 ، 13:45 نفس سادات ..
لایییییییییییک
پاسخ:
میییییییییییییسسسسسسسسسیییییییییی
02 Mehr 94 ، 14:45 زهرا احمدآبادی
عاااااااااااااااااااااالی

پاسخ:
ممممممممممرسی
02 Mehr 94 ، 14:49 fatemeh S.NAKHAEI
عالیییییییییییییییییی بود ممنون
پاسخ:
ممنون
02 Mehr 94 ، 22:37 آذین &amp;گیتی
عالی بود

تو بحث حجاب کاش بعضیا میدونستن که خودشون فقط ضرر میکنن...فقط خودشون...

موفق باشید
پاسخ:
واقعا کاش
کاش طوری زندگی کنیم که نگیم ای کاش
03 Mehr 94 ، 11:57 از چی بگم
دیگر باید امام زمان بیاید 

این داستان باید در زمان ما اتفاق بیفتد

بانوی بینوایی ، یگانه پسرش به سفر رفته بود ، و سفر او طولانی شد . او سخت نگران شده بود و به حضور امام صادق علیه السلام آمد و گفت : پسرم به مسافرت رفته و سفرش بسیار طول کشیده و هنوز برنگشته و بسیار نگرانم . 
امام فرمود : ای خانم صبر کن ، در پرتو آن خود را نگهدار . آن بانو رفت و پس از چند روز انتظار باز پسرش نیامد ، کاسه صبرش لبریز گردید و به محضر امام آمد و گفت : پسرم نیامده ، سفرش طول کشید ، چه کنم ؟ امام فرمود : مگر نگفتم صبر و مقاومت کن . گفت : سوگند به خدا صبرم به درجه آخر رسیده و دیگر تاب و توان صبر را ندارم ! 
فرمود : اکنون به خانه ات برو که پسرت آمده است . او سراسیمه به سوی خانه اش رفت ، و دید پسرش از مسافرت بازگشته است ، بسیار خوشحال شد و با خود گفت : مگر بر امام وحی نازل می شود ، او از کجا فهید که پسرم آمده است ؟ ! بروم این موضوع را از خودش بپرسم . 
نزد امام آمد و عرض کرد : آری همانگونه که خبر دادید پسرم از سفر آمده آیا بر شما وحی نازل می شود که چنین خبر پنهان را دادید ؟ 
فرمود : من این خبر را از یکی از گفتار رسول خدا بدست آوردم که فرمود : (هنگامی که صبر انسان به پایان رسید ، گشایش کار او فرا می رسد

از اینکه صبر تو به پایان رسیده بود ، دریافتم که گشایش مشکل تو فراهم شده است . از این رو به تو گفتم : برو که پسرت آمده است ، و خبر من مطابق با واقع گردید

پاسخ:
واقعا زیبا بود
05 Mehr 94 ، 23:03 رافضیــة ...
حجابم را دوست دارم...
پاسخ:
عالیه

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی