خدا و دیگر هیچ
آری ....
عادت کرده ای...
به من...
به بی معرفتی هایم :
به دعاهای از روی زبانم.....
به توبه های هزار رنگم :
به این که نام تو را میبرم ولی درپی مرادی دیگرم..
وتو ای صبور ......
چه عاشقانه مرا دوست داری.....
چه مهربانانه تحمل میکنی ناشکری ام را...
و اگر هزاران سال عمرم دهی تا شکر این صبوریت را
کنم ,دریغ که بتوانم....
ولی ای هزار مرتبه مهربان تر از مادر....
من محتاج این مهرت هستم.....
میدانم حتی اگر نگویم فراموشم نمیکنی...
(((تو که مثل من نیستی)))
تو خدائى!!!
خدائیکه درخواست نکرده روزی ام دادى......
دعا نکرده حاجتم را بر آورده ساختى.....
آرى تو همانى که به هر بهانه از گناهانم کاستی....
و فقط خیرم را خواستی......
پس ای رحمان ......
چون همیشه رحم کن بر این بنده ی عاصی خود....
یاری اش ده در اطاعتت......
وقدرتش بخش تا از همین لحظه گام هایش را در راه تو محکم بردارد.....
((( یا رفیق من لا رفیق له )))